حسین هوشیار در 5 بازی برای پرسپولیس ، 10 گل خورده است.
به
گزارش لوسه ؛ حسین هوشیار که در فاصله بین دو نیم فصل و تنها به دلیل
نمایش موفق در بازی شهرداری یاسوج برابر استقلال با تیم پرسپولیس قرارداد
بست تا شاید بعد از رفتن حقیقی ، پرسپولیس که دروازه بان مناسبی را در لیگ
برای جذب نداشت از این شرایط سخت بی گلری در بیاید و کابوس گل های خورده
تیم همچنان ادامه پیدا کرد. بازیکنی که رضایتنامه اش تنها 125 میلیون تومان
برای رویانیان آب خورده است حالا در 5 بازی ، 10 گل خورده و رکوردی
استثنایی دارد. البته همچنان او گلری مطمئن تر است برای تیمش از میثاق
معمارزاده. دنیزلی شاید در بازی های پایانی فصل به این فکر بیفتد تا از
دروازه بان های تیم های پایه ای باشگاه در درون گل تیمش استفاده کند.
پرسپولیس خوش شانس است که توانسته برای بازی های آسیایی شان ، آودوکیچ را به خدمت بگیرد.
================================
عزمش رو جمع کرده برای اقای گلی!
چاقی در ناحیه شکم یکی از مشخص ترین نشانه های چاقی در افراد است که به سرعت باعث می شود تا شخص به عنوان یک فرد با اضافه وزن شناخته شود. همچنین در این میان برنامه های زیادی برای از بین بردن شکم و یا در اصطلاح "آب کردن " آن وجود دارد. در این مطلب ما قصد داریم تا شما را با 4 تغییر ساده در برنامه غذایی تان آشنا کنیم تا بر اساس آن بتوانید شکم خود را کوچک کنید.
ادامه مطلب ...این همان تیمی است که غنا را در حضور عابدی پله، با دو گل شکست داد.
به
گزارش لوسه؛ تاریخ این عکس به سال ۱۳۶۴ برمی گردد؛ زمانی که جام دهه
فجر در تهران برگزار می شد. این عکس پیش از مسابقه ایران - لهستان ثبت شده
است. این مسابقه در وقت های قانونی و اضافی با تساوی دو بر دو به پایان
رسید که ایران در ضربات پنالتی، نتیجه را واگذار کرد. همین تیم ملی بود که
توانست غنا را در حضور عابدی پله، ستاره آن روزهای فوتبال دنیا شکست دهد.
ایستاده از راست: احمد سجادی، اصغر حاجیلو، حمید علیدوستی، سیروس قایقران، حمید درخشان، شاهرخ بیانی.
نشسته از راست: عبدالعلی چنگیز، ناصر محمدخانی، حسین مسگرساروی، محمد پنجعلی و شاهین بیانی
عاملان سناریوی آزار و اذیت مادر و دختر و سرقت میلیونی از خانه قربانیان
با تائید حکم اعدامشان از سوی قضات دیوان عالی کشور به زودی پای چوبه دار
می روند.
ساعت شش صبح شنبه چهارم مهر سال 88 ، زنی هراسان با مرکز
فوریت های پلیسی اصفهان تماس گرفت و راز جنایت سیاه را فاش کرد. دقایقی پس
از این تماس گروهی از ماموران کلانتری 18 میرزا طاهر خود را به خانه مورد
نظر منطقه آتشگاه اصفهان رساندند.
مریم – 40 ساله و دختر 19 ساله اش
شبنم با چهره ای وحشتزده به ماموران گفتند: نیمه های شب دو مرد با ورود به
خانه، آنها را با تهدید مورد آزار و اذیت قرار داده اند. با توجه به حساسیت
موضوع دو تیم از کارآگاهان مبارزه با جرائم جنایی و کارشناسان بررسی صحنه
جرم با حضور در محل جنایت سیاه و نمونه برداری از آثار به جا مانده در خانه
به تحقیق از مریم – زن صاحبخانه – پرداختند.
وی گفت: کارمند یکی از
ادارات اصفهان هستم که چند سال قبل به خاطر اختلاف های خانوادگی از شوهرم
جدا شدم. از آن پس نیز همراه دخترم شبنم در این خانه زندگی می کنیم. حدود
ساعت دو بامداد با شنیدن صدایی از خواب پریده و ناگهان دو مرد نقابدار را
بالای سر خود دیدم. آنها تهدید کردند در صورت هر گونه سر و صدا ما را می
کشند. مردان ناشناس سپس دست، پا و دهان ما را بسته و به جستجوی خانه
پرداختند. آنها پس از جمع کردن لوازم با ارزش خانه نقشه سیاه و شیطانی شان
را نیز اجرا کرده و حدود ساعت پنج صبح فرار کردند. سرانجام وقتی با زحمت
فراوان دست و پایمان را باز کردیم با پلیس تماس گرفته و کمک خواستیم.
نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد. یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت می خواست تا او را از کار بازنشسته کنند. صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد. سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت می کرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد. نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود. پذیرفتن ساخت این خانه را برخلاف میل باتنی او صورت گرفته بود. برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد. او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد. زمان تحویل کلید ،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد. در واقع اگر او می دانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد. یعنی کار را به صورت دیگری پیش می برد. این داستان ماست. ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد. گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم. اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم ، ممکن نیست. شما نجار زندگی خود هستید و روزها ، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده می شود. یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود. مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید