«آخه اینم شد کار مردِ حسابی؟! یه روز میگی کار هست… یه روز میگی پیشنهاد دارم باید فکر کنم… یه روز میگم دوباره چیه؟ میگی فعلا اوضاع کارمون خرابه… یه روز یهو میبینیم دو ماهه نشستی تو خونه و داری در و دیوار رو نگاه میکنی و هی از جیب میخوریم! یه روز…
ناسلامتی این بچهها آینده دارن، خرج
درس و دانشگاه دارن، فردا دخترمون جهیزیه میخواد، زبونم مو درآورد از بس
بهت گفتم کنار این کار کوفتیت به فکر یه آب باریکه هم باش! به خدا اگه واسه
خاطر بچه هام نبود….» آنهایی که تصور میکنند زندگی همه آدم معروفها و
ستارهها گل و بلبل است سخت در اشتباهند! البته هستند آنهایی که به واسطه
پرکاری و کیفیت بالا، همیشه دستشان به دهانشان رسیده و هیچ وقت سراغ شغل
دوم و سومی که نرفتهاند هیچ، حتی به فکرشان هم خطور نکرده!
اما خیلی از همین بازیگرها و خوانندههایی که میبینیم و دوستشان داریم، روزگار باب میلشان نیست و اغلب در غم جفت و جور کردن معاش و خرج زندگی یا سراغ شغلهای جانبی در کنار حرفهشان میروند یا حاضر به حضور در کارهای بیکیفیتی میشوند تا بالاخره صورتشان را با سیلی سرخ نگه دارند! بماند که یکسریشان از روی علاقه و همینطوری دل خوش کنی دست روی یک تجربه کاری جدید میگذارند تا هم منبع درآمدی برایشان باشد و هم سرشان را گرم کنند. این روزها همه به دنبال مشهور شدناند!
هر کس هم برای خودش دلیلی دارد؛ شاید یکی از مهمترین دلایلش این باشد که دیگر همه آدمها میدانند اگر مشهور شوند، راحتتر میتوانند دروازههای تجارت و پولدار شدن را طی کنند! اصولا بسیاری از ستارهها و چهرههای سرشناس دیروز و امروز یاد گرفتهاند باید در کنار هنرشان از چهره و شهرتشان نیز نهایت بهره را ببرند تا دیگر در مواقع بیکاری و متعاقبا بیپولی تن به حضور در هر کاری ندهند. این اتفاق مخالفان و موافقان زیادی دارد؛ یک عده از قدیمیترها میگویند هنرمندهای جوان امروز دارند از چهرهشان سوءاستفاده میکنند و با لقب «کاسب» صدایشان میزنند، عدهای دیگر هم بهشدت موافق این قضیه هستند و میگویند اگر در کنار هنر درآمدی نباشد، فایدهای ندارد و کیفیت هنرمند پایین خواهد آمد.
اینجا قرار نیست این دو فلسفه را به قضاوت بنشینیم، بلکه برای سنگینتر بودن وزن پروندهمان تصمیم گرفتیم چهرههای مشهور هنر ایران را که روزی سراغ شغل دوم و بیزینس رفتهاند معرفی کنیم و بگوییم این روزها هر کس مشغول چه کاریست. در فهرست بلند بالای دنیایاقتصاد از مهندس و معمار وجود دارد تا قناد و کافهچی و مزون دار! اینکه بازیگرها بخواهند از چهرهشان برای موفقیت بیشتر در تجارتهایشان بهره ببرند یک اتفاق کاملا جاافتاده در جهان است، اما یادتان باشد اگر هنرمندان ایرانی در استفاده از چهرهشان در تبلیغات برندهای گوناگون ممنوع نبودند، خیلیهایشان سراغ بیزینس و ریسک کردن در تجارتهای مختلف نمیرفتند.
کمتر پیش آمده ستارههای قدیمی سینمای ایران سراغ بیزینس بروند، اما همان اندک چهرههایی هم که این کار را کردهاند برایتان آوردهایم. سرشناسترینشان مرحوم «محمدعلی فردین» است که روزگاری تجارت فرش میکرد و البته اواخر عمر در میدان ونک قنادی شیک و تر و تمیزی هم داشت. ناگفته نماند «محمدعلی فردین» روزگاری صاحب سینما جمهوری بود که بعدها آن را به مرحوم «علی حاتمی» فروخت و او نیز آن را به نام دختر پرطرفدار سینمای ایران «لیلا حاتمی» زد.
هرچند آن هم بعد از مدتی بنا به دلایل نامعلوم دچار آتشسوزی شد و دفتر سینما جمهوری برای همیشه بسته شد! «ناصر ملک مطیعی» هم علاوه بر همکار بودن با محمدعلی فردین در سینما، در صنف او نیز همکار بود و روزگاری شیرینیفروشی مجللی داشت، اما این روزها در یکی از املاکیهای مشهور تهران مشغول فعالیت است. بوتیک در سرخه بازار؛ این روزگاری یکی از منابع درآمد ستاره زن مشهور سینمای ایران بود که گفته میشود این روزها در خیابان یوسفآباد فروشگاه لوازم ورزشی دارد، اما یکی دیگر از بازیگران نسل قدیم سینمای ایران که صاحب رستوران بود «محمدعلی تبریزیان» ملقب به «همایون» بود که امروز هیچ خبری از او در دست نیست.