عکس های خفن و با حال

مطالب جدید و خفن با حال

عکس های خفن و با حال

مطالب جدید و خفن با حال

مطلب جالب درباره خانمها

ازخانومها واقعا معذرت می‌خواهیم واسه خند‌ست دیگه به دل نگیرینwink

1- می دونین فرق خانمها با آهن ربا چیه؟..... آهن ربا حداقل یک روی مثبت دارهل

2- خانمها مثل رادیو هستند..... هر چی میخوان میگن ولی هر چی بگی نمی شنوند

3- خامنها مثل چسب دوقلو هستند.....اگه دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد دیگه باید سیم تلفن را برید

4- خانمها مثل رعدوبرق هستند ..... اول برق چشماشون میرسه بعد رعد صداشون

5- خانمها مثل لیمو شیرین هستند..... اول شیرین هستند ولی بعد تلخ میشن

6- خانمها مثل گچ هستند ..... اگه چند دقیقه مدارا کنید چنان سفت و سخت میشن که دیگه حالتی نمی گیرند.

7- خانمها مثل کنتور برق هستند..... هر چند سال یکبار عدد سنشون صفر میشه

8- چرا خانمها نمی توانند نقشه بخوانند/ ..... برای اینکه فقط ذهن مرد هستش که میتونه تجسم و درک کنه که یک کیلومتر با یک سانتی متر نشون داده شده

9- خانمها مثل اینترنت هستند.... از هر موصوعی بک فایل اطلاعاتی دارند

10- خانمها مثل فلزیاب هستند ..... از نزدیک طلافروشی که رد میشن عکس العمل نشان میدن

11- خانمها مثل موبایل هستند هر موقع کار مهم دارید در دسترس نیستند



کاش این حدیث را پشت ۵۰۰۰تومانی چاپ میکردند

******حدیثی ازحضرت امام صادق(ع) (تهران در آخرالزمان)********

نقل کرده است مفضل بن عمر  از حضرت امام صادق(ع) که فرمودند:


ای مفضل آیا می دانی کجا واقع می شود دار زوراء؟


عرض کرد: خدا و حجت خداوند بهتر می داند،


فرمودند:ای مفضل بدان بدرستیکه در حوالی ری کوهی است سیاه که در زیر آن کوه شهری بنا می شود به اسم تهران .


تهران به حدی میرسد که کاخ هایش چون کاخ های بهشتی میشود و زنانش چون حورالعین میگردند.لباس های کافران را میپوشند،خود را به شکل مستکبران در می آورند،بر زین ها سوار میشوند،به همسران خود تمکین نمیکنند و درآمد شوهرانشان آنها را کفاف نمیدهد.اگر می خواهی دینت را حفظ کنی در این شهر سکونت نکن،از آنها به قله ی کوه فرار کنید و همانند روباهی که بچه های خود را برداشته اند و از لانه ای به لانه ای میگریزند،کودکان خود را برداشته،از پناهگاهی به پناهگاهی بگریزید.نگران

 

 منابع:"الزام الناصب ص183 ،منتخب الاثر ص430 ،بحارالنوار ج52 ص258 ،روزگار رهایی ج2 ص762

منابع روایت:


حدیث بیست و هفتم در سفینه النجاه و در علائم الظهور ناظمالاسلام کرمانی و در منتخب التواریخ نقل شده از بحار الانوار مجلسی رحمت الله علیه..! 

10 روش شکار شوهر توسط دخترها!

 

بقیه مطلب در ادامه مطلب   

ادامه مطلب ...

دختر رئیس سازمان سنجش در کنکور چندم شد؟

 

رئیس سازمان سنجش آمورش کشور رتبه دختر خود را در کنکور سراسری امسال اعلام کرد.

محمد حسین سرورالدین امروز یکشنبه در جمع خبرنگاران با اعلام اینکه فرزندم در گروه آزمایشی علوم تجربی کنکور امسال رتبه 10 هزار کشوری را به دست آورده است، گفت: دخترم به رشته پزشکی علاقه دارد و انتظار داشت رتبه تک رقمی به دست بیاورد.  

زبــــان دخترهای امروزی ! ! !

خوشگل = خوجل
خوبی = خوفی

جیگرتو بخورم = جیگلتو بخولم

عشق منی = عجق منی

قربونت برم = قلبونت بلم

چطوری؟ = تطولی؟

چی کار می کنی = چیکال می کنی

سلام = شلام

دختر= دخمل

پسر = پسمل

عزیزم = عجیجم

جون = جونزززززز

بی تربیت: بی تبلیت

بی ادب: بی عوض (این یکی درک ربطش کمی مشلکه واقعاً)

دوست ندارم: اصنم نِی خوام

نمیدونم= نیدونم(بعضی ها این روزا خیلی زیاد میگن!!)

دوست = دوکس (این کلمه رو نمیدونم از کجا درآوردن)


در پایان به ابراز عشق یک دختر ایرانی با یک پسر توجه کنید:

شلام قلبونت بلم چطولی ؟جیگلتو بخولم پسمل من نیدونی چقدر دوکست دالم.

خوابگاه دختران و پسران (در شب)

خوابـگاه دخــتـران ( شب )

سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد
دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!… خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود
ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟ 

 

بقیه مطلب در ادامه مطلب  

 

ادامه مطلب ...

پسرا و دخترا چه جوری از دستگاه عابر بانک پول میگیرن

اول پسرا
1.با ماشین میرن سراغبانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک
2. کارت رو داخل دستگاهمیذارن
3.کد رمز رو میزنن و مبلغ درخواستی رو وارد میکنن
4. پول و کارت رومیگیرن و میرن
.................................................. ........
و خدا بخیر کنه دخترا
1. با ماشین میرن دم بانک
2. توی آینهآرایششون رو چک میکنن
3. به خودشون عطر میزنن
4.احتمالا" موهاشون رو هم چکمیکنن
5. توی پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن
6. توی پارک کردن ماشین خیلیمشکل پیدا میکنن
7.بلاخره ماشین رو پارک میکنن و میرن دم دستگاه عابربانک
8.توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن
9. کارت رو داخل دستگاه میذارن،کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
10. کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون
11. دنبال کارت عابر بانکشون میگردن
12. کارت رو وارد دستگاه میکنن
13. تویکیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یادداشت کردن میگردن
14.کد رمز رووارد میکنن
15. یه ربع قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
16. کنسل میکنن
17. دوباره کد رمز رو میزنن
18.کنسل میکنن
19. به دوست پسرشون زنگ میزننکه طریقهء وارد کردن کد صحیح رو براشون بگه
20. مبلغ درخواستی رو میزنن
21.دستگاه ارور (خطا) میده
22. مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن
23. دستگاه خطا میده
24. بیشترین مبلغ ممکن رو درخواست میکنن
25.انگشتاشون رو برایشانس روی هم میذارن
26.پول رو میگیرن
27. برمیگردن به ماشین
28. آرایششونرو توی آینه چک میکنن
29.توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
30. استارتمیزنن
31.پنجاه متر میرن جلو
32. ماشین رو نگه میدارن
33. دوبارهبرمیگردن جلوی بانک
34. از ماشین پیاده میشن
35. کارتشون رو از توی دستگاهعابر بانک برمیدارن
36. سوار ماشین میشن
37. کارت رو پرت میکنن روی صندلیکنار راننده
38.آرایششون رو توی آینه چک میکنن
39.احتمالا یه نگاهی هم بهموهاشون میندازن
40.راه میفتن و میندازن توی خیابون اشتباه
41.برمیگردن
42. میندازن توی خیابون درست
43. پنج کیلومتر میرن جلو
44. ترمزدستی رو آزاد میکنن ( میگم چرا انقدر یواش میره ها )
45.به حرکت ادامهمیدن  


تست انحراف جنسی

حواستون رو جمع کنید.

خانم روسی و یک آقای آمریکایی با هم ازدواج کردند و زندگی شادی را در سانفرانسیسکو آغاز کردند .طفلکی خانم ، زبان انگلیسی بلد نبود اما می توانست با شوهرش ارتباط برقرار کند.

یک روز او برای خرید ران مرغ به مغازه رفت.اما نمی دانست ران مرغ به زبان انگلیسی چه می شود . برای همین اول دست هایش را از دو طرف مانند بال مرغ بالا و پایین کرد و صدای مرغ درآورد. بعد پایش را بالا آورد و با انگشت رانش را به قصاب نشان داد . قصاب متوجه منظور او شد و به او ران مرغ داد.

روز بعد او می خواست سینه مرغ بخرد. بازهم او نمی دانست که سینه مرغ به انگلیسی چه می شود. دوباره با دست هایش مانند مرغ بال بال زد و صدای مرغ درآورد. بعد دگمه های پالتو اش را باز کرد و به سینه خودش اشاره کرد . قصاب متوجه منظور او شد و به او سینه مرغ داد.

روز سوم خانم ، طفلک می خواست سوسیس بخرد. او نتوانست راهی پیدا کند تا این یکی را به فروشنده نشان بدهد. این بود که شوهرش را به همراه خودش به فروشگاه برد!!!

بقیه در ادامه ی مطلب ………… .. 

 

ادامه مطلب ...