عکس های خفن و با حال

مطالب جدید و خفن با حال

عکس های خفن و با حال

مطالب جدید و خفن با حال

عکسهای همسران فوتبالیست ها

یولنت ون کارزبرگن؛ همسر وزلی اشنایدر هافبک تیم ملی هلند  

 

 

ادامه مطلب ...

سیر تکاملی رفتار با دختر ها در خانواده (طنز)

  بزرگترین سایت تفریحی ایرانیان www.Khafan.Ir 

سال  ۱۲۳۰ :

مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم…. !!!

زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!! 

 

بقیه مطلب در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

راز های تکان دهنده که خانم ها دوست ندارند آقایون بدانند

8 راز تکان دهنده که خانم ها دوست ندارند آقایون بدانندآیا تابه حال به این فکر کرده اید که در ذهن خانم ها چه می گذرد؟ آیا می دانستید که گاهی اوقات منظور خانم ها آن چیزی نیست که بر زبان می آورند؟ آنها ممکن است چیزی به زبان بیاورند و منظورشان

دقیقاً برعکس آن باشد. اما خانم ها واقعاً چه می خواهند؟ در این مقاله رازهایی را برایتان فاش می کنیم که خانم ها اصلاً دوست ندارند شما آنها را بدانید!

* بلوندها همیشه هم خنگ نیستند. اگر فکر می کردید که همه بلوندها خنگ هستند باید بگویم که کاملاً در اشتباهید. رنگ مو ارتباطی با هوش ندارد. آنها فقط خودشان را خنگ جلوه می دهند که جذاب تر و بانمک تر به نظر برسند و شما پول بیشتری خرجشان کنید. و اگر شما این کار را بکنید آنوقت باید بگوییم که خنگ شما هستید نه آنها! 

 

                             بقیه مطلب در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

معلمی شغل انبیاس

آقا ما چند وقت پیشا سر کلاس سویچ ماشین معلممون گم شد

هرچی هم معلمه گشت پیداش نکرد

خلاصه کلاس که تموم شد برداشت گفت هرکی برداشته سویچ رو بده(البته اینو بگم که ما با معلمامون خیلی راحتیم و زیاد باهاشون شوخی می کنیم)

ما هم گفتیم آقا دست ما نیست

یکی از بچه ها گفت آقا چرا تهمت می زنین؟ معلمی شغل انبیاس

معلممون هم گفت:آره شغل انبیاس . همه ی پیامبرا چوپون بودن و با گوسفندا سر و کله می زدن     

بعدا کاشف به عمل اومد که یکی از بچه ها سویچ رو برداشته بود

             


متأسفم!!! نتونستم برای زنتون کاری کنم!!!

راهروی بیمارستان – روز – داخلی
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی “اتاق عمل”.
چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند…
دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم… باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی… اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده…
با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.
با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.
دکتر: هه! شوخی کردم… زنت همون اولش مُرد!!!!