عکس های خفن و با حال

مطالب جدید و خفن با حال

عکس های خفن و با حال

مطالب جدید و خفن با حال

کشف جسد زوج جوان در خودرو با گلوی بریده در کرج

با کشف اجساد زن و شوهر جوان در کوی قناد کرج، ماموران در این ارتباط 3 نفر را دستگیر و تحقیق از آنها را آغاز کردند. ساعت 30‌/‌7 یکشنبه همین هفته مردی با حضور در کلانتری شهرک ناز اطلاع داد، یک خودروی پ‍ژوی مشکی نزدیک محل کارش در بلوار خوشنام، در حالی پارک شده که جسد یک زن و مرد جوان درون آن مشاهده می‌شود. ماموران با اعزام به محل حادثه، مشاهده کردند جسد مرد جوان پشت فرمان خودرو افتاده و جسد زن جوان نیز در صندلی عقب قرار دارد.
با گزارش موضوع به بازپرس کشیک ویژه قتل دادسرای جنایی کرج و هماهنگی قضایی، هر دو جسد در حالی که گلوی آنها با چاقو بریده شده بود، به پزشکی قانونی منتقل شد. چند مدرک هویتی نیز درون خودرو وجود داشت که نشان می‌داد زن و مرد کشته شده، یک زوج بوده‌اند. در مرحله بعدی تحقیقات با استعلام از سامانه راهنمایی و رانندگی، آدرس خانه آنها به دست آمد و اعضای خانواده این زوج به اداره جنایی پلیس آگاهی استان البرز احضار شدند. آنها در تحقیقات گفتند شب گذشته آن دو خانه‌شان را ترک کرده و دیگر از آنها خبری ندارند. با تایید هویت مقتولان، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد.

ادامه مطلب ...

مرد چهار زنه

دوستی داشتم لرستا نی یار دیرینه ی دبستانی


دیدمش بعد سالیان دراز همرهش چار زن همه طناز


مات و مبهوت گشتم از حالش که لری آهوان به دنبالش


گفتمش: چهار زن ؟ خدا برکت ! تو چگونه کنی ز جا حرکت


گفت : این کار ماجرا دارد هر یکی حکمتی جدا دارد


اولی را که هست خوشگل و ناز من گرفتم ز خطه ی شیراز

ادامه مطلب ...

آن بالا که بودم

آن بالا که بودم، فقط سه پیشنهاد بود. اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم. با یک ماشین گرانقیمت کروکی جگری. تنها اشکال اش این بود که زنم در چهل و سه سالگی سرطان سینه میگرفت. قبول نکردم. راست اش تحمل اش را نداشتم .

بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند : پاریس، خودم هنرپیشه می شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم. اما وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته میشود. گفتم حرف اش را هم نزنید .

بعد قرار شد کلودیا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم. توی دخمه ای عینهو قبر. اما کسی تصادف نکند. کسی سرطان نگیرد. قبول کردم .

حالا کلودیا- همین که کنارم ایستاده است - مدام می گوید خانه نور کافی ندارد، بچه ها کفش و لباس ندارند، یخچال خالی است. اما من اهمیتی نمیدهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد. با سرطان و تصادف .

کلودیا اما این چیزها را نمی داند. بچه ها هم نمیدانند .



پرسه در حوالی زندگی، روایت مصطفی مستور

مادر ...

نظامی زن انگلیسی که پس از بازگشت از ماموریت خود در عراق، فرزندش را در آغوش می فشارد.

قتل، تاوان رابطه پنهانی میوه فروش دوره گرد با زن شوهردار

اسرار قتل میوه‌فروش دوره‌گردی که اواخر ماه گذشته مفقود شده بود با اعترافات زنی که با وی ارتباط پنهانی داشت فاش شد.

زنی روز 24 آذر به پلیس آگاهی تهران رفت و خبر داد پسر 24ساله‌اش به نام جعفر مفقود شده است. او گفت: «پسرم میوه‌فروش دوره‌گرد است و دیروز نیز مثل همیشه برای فروش میوه از خانه خارج شد اما دیگر خبری از او نیست.»

کارآگاهان برای افشای سرنوشت جعفر فهرست مکالمات تلفنی و پیامک‌های وی را به دست آوردند و فهمیدند او با زنی 38ساله به نام شهلا در ارتباط بوده و آن دو پیامک‌هایی را برای هم ارسال می‌کردند. به همین سبب شهلا بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او ابتدا گفت اصلا جعفر را نمی‌شناسد اما وقتی دید این انکارها فایده‌ای ندارد فاش کرد این مرد توسط شوهرش به قتل رسیده است.

شهلا در اعترافاتش گفت: «من همیشه از جعفر میوه می‌خریدم. یک روز وقتی شوهرم حسن به سفر رفته بود باز هم سراغ جعفر رفتم و میوه خریدم و او فهمید شوهرم در خانه نیست. آن شب زنگ در به صدا درآمد و من صدایی شبیه به صدای شوهرم را شنیدم و فکر کردم او زودتر از سفر برگشته است اما وقتی در را باز کردم ناگهان جعفر داخل آمد. او دستمالی را جلو دهانم گرفت و من بی‌هوش شدم. وقتی به خودم آمدم فهمیدم آن مرد به من تجاوز کرده است. او از خانه‌ام فرار کرده بود. بعد از آن از لحاظ روحی به شدت آشفته بودم و شوهرم بعد از برگشتن از سفر متوجه این موضوع شد اما هرچه سوال کرد حقیقت را نگفتم. من نمی‌توانستم آن اتفاق را تحمل کنم. برای همین تصمیم به خودکشی گرفتم اما مرا به موقع به بیمارستان رساندند و نجات پیدا کردم. بعد از آن وقتی به خانه برگشتم حسن من را به باد کتک گرفت تا حقیقت را به او بگویم. من هم توضیح دادم چه اتفاقی افتاده است. بعد از آن حسن با همدستی پسرعمویش سراغ جعفر رفتند و او را کشتند.»

ماموران بعد از شنیدن این اعترافات دو متهم مرد را بازداشت کردند. حسن در بازجویی‌ها همان حرف‌های همسرش را تکرار کرد اما کارآگاهان که احتمال می‌دادند شهلا موضوعی را پنهان می‌کند به بازجویی از وی ادامه دادند تا اینکه این زن دیروز در جلسه بازپرسی که در داسرای جنایی تشکیل شد اعترافاتش را تغییر داد و گفت: «من از چهار ماه قبل با جعفر رابطه داشتم و او همیشه از من می‌خواست از شوهرم جدا شوم تا با هم ازدواج کنیم. جعفر خیلی به من ابراز علاقه می‌کرد و البته من هم او را دوست داشتم. وقتی شوهرم به سفر رفت جعفر به خانه ما آمد و با هم رابطه برقرار کردیم، اما بعد از آن دچار عذاب وجدان شدم و تصمیم به خودکشی گرفتم. بعد از مرخص شدن از بیمارستان به شوهرم گفتم جعفر به زور به من تعرض کرده است.»

او ادامه داد: «وقتی شوهرم دروغ من را باور کرد خواست جعفر را به خانه بکشانم بعد حسن و پسرعمویش او را کشتند و جسدش را در بیابان‌های رباط‌کریم انداختند.»