عکس های خفن و با حال

مطالب جدید و خفن با حال

عکس های خفن و با حال

مطالب جدید و خفن با حال

عاقبت اعتماد به وعده‌ ازدواج مرد متاهل




او هر روز با چشمانش تعقیبم می‌کرد ولی توجهی نشان ندادم چون دوست نداشتم زندگی کسی را به بازی بگیرم و... دل بسته نگاهش شدم و به او فکر می‌کردم اما از لحظه‌ای که فهمیدم زن و بچه دارد خودم را عقب کشیدم



دختر جوان که به وعده‌های ازدواج یک مرد متاهل دل بسته بود با واکنش شدید خانواده همسر این مرد روبه‌رو شد.

به گزارش تهران‌امروز، چند روز قبل این دختر جوان به نام فرشته با حضور در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: او هر روز با چشمانش تعقیبم می‌کرد ولی توجهی نشان ندادم چون دوست نداشتم زندگی کسی را به بازی بگیرم و... دل بسته نگاهش شدم و به او فکر می‌کردم اما از لحظه‌ای که فهمیدم زن و بچه دارد خودم را عقب کشیدم و گفتم: محال است به چنین ازدواجی تن بدهم. یک روز ظهر از شرکت که بیرون آمدم دختر جوانی صدایم زد و گفت: خواهر محمد هستم و برادرم خیلی از شما تعریف و تمجید می‌کند. او قصد دارد همسرش را که یک بیمار روانی است طلاق بدهد و می‌خواهد با تو ازدواج کند.

برادرم پسر خوبی است و اگر افتخار بدهی تاج سرمان خواهی شد. این پیشنهاد با توجه به حرکات و رفتار منطقی که همکارم از خودش نشان می‌داد فکرم را حسابی به خود مشغول کرد و در کمتر از یک هفته رابطه عاطفی بین من ومحمد به وجود آمد. او قول داد تا زمانی که همسرش را طلاق نداده حرفی از ازدواج نزند و با این ترفند به بهانه اینکه باید بیشتر با هم آشنا شویم گاهی بیرون می‌رفتیم. متاسفانه محمد در اثر این رفت و آمد‌ها از من سوء استفاده کرد و چند هفته از این ماجرا گذشت.

یک روز او گفت: از عهده پرداخت مهریه همسرش برنمی‌آید و بهتر است همدیگر را فراموش کنیم. این مسئله از نظر روحی و روانی خیلی برایم گران تمام شد و داشتم دیوانه می‌شدم تا اینکه همسر محمد و برادرانش به در خانه ما آمدند و با داد و فریاد، آبرو و حیثیت مان را جلوی همسایه‌ها به باد دادند. پدرم از این ماجرا شوکه شده بود و زمانی که فهمید چه حماقتی کرده ام مرا با خود به کلانتری آورد تا از محمد شکایت کنیم. 

 

 
 
 
 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد