سومین روز از بازی های آسیایی ۲۰۱۰ به میزبانی چین در شرایطی به پایان رسید که کاروان ورزش ایران همچنان از دستیابی به مدال طلا بازمانده و با کسب دو نقره و سه برنز، همراه با ویتنام در رده چهاردهم جدول رده بندی مدال ها قرار دارد.
حاشیه های فراوانی در جریان برگزاری مسابقات برای کاروان ورزش ایران رخ داده است که در زیر، به نمونه هایی از این حاشیه های ورزشی اشاره شده است:
در پی کشته شدن یزدگرد یکم شاه ساسانی وقت با لگد اسب در نزدیکی نیشابور در نهم نوامبر 420 میلادی، هجدهم نوامبر این سال بهرام پسر کوچکتر او خود را بهرام پنجم شاه ایران خواند. شاپور برادر بزرگ بهرام قبلا در یک درگیری کشته شده بود و «نرسی» برادر میانی، مقام پادشاهی را نمی پذیرفت و بزرگان ایران با شاه شدن بهرام (معروف به بهرام گور) موافق نبودند. یکی از دلایل مخالفت بزرگان این بود که مادر او سوشندخت، یک بانوی ایرانی یهودی بود. بزرگان ایران (و به نوشته مورخان اروپایی: طبقه گرندیز، و یا گراندس) در دوران سلطنت 21 ساله یزدگرد نسبت به پیروان ادیان دیگر، بسیار حساس شده بودند زیرا که یزدگرد وسیعا به مسیحیان قلمرو ایران آزادی مذهبی و اجازه تاسیس کلیسا و حتی تبلیغ داده بود. بزرگان وقت ایران از آن هراس داشتند که بهرام با داشتن مادری یهودی، در مورد آزادی مذهب، سیاست پدر را ادامه دهد. به علاوه، آموزگار نظامی او، منذر ابن نعمان (حکمران حیره، و در آن زمان منطقه ای وسیع در جنوب عراق امروز شامل بخشی از کشور سعودی امروز و کویت که طایفه لخمیون در آنجا زندگی می کردند و «عربستان ایران» خوانده می شد) یک مسیحی بود.
ادامه مطلب ...
نگاهی به زندگی ناشناخته دختر ناصر الین شاه
در دوران پادشاهى تاریخ ایران بى شک «مرگ» عاقبت اکثر کسانى بوده که به «نقد» شاهان مى پرداخته اند. در دوره قاجار هم چونان دوران پیشین این عقوبت گریبانگیر بسیارى از رجال سرشناس و منتقد حکومت بوده است.
قائم مقام فراهانى، امیرکبیر و... از جمله کسانى هستند که در زمان هاى مختلف سر در راه نقد گذاشتند و آزادمردانه مرگ را به جان خریدند. در این میان اما زنان تقریباً بى نصیب مانده اند و این عدم توفیق به عدم حضور سیاسى و اجتماعى زنان در عرصه هاى مختلف بازمى گردد. زنان عموماً تریبونى در اختیار نداشتند تا بتوانند به وسیله آن آرا و عقاید خود را به گوش دیگران برسانند. پس اگر چنین نگاه نقادانه اى هم در میان آنان وجود داشت بیشتر به محافل زنانه و گپ ها و مراسم چاى و قلیان عصرگاهى خلاصه مى شد.
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد / و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس / سند عشق به امضا شدنش می ارزد
گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم / کوشش رود به دریا شدنش می ارزد . . .
ادامه مطلب ...